19700
تومان
ادبیات نظری و سوابق پژوهشی تعاریف و عوامل سکوت سازمانی
ادبیات نظری و سوابق پژوهشی تعاریف و عوامل سکوت سازمانی |
![]() |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 547 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 34 |
ادبیات نظری و سوابق پژوهشی تعاریف و عوامل سکوت سازمانی در 34 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
فهرست مطالب و بخشی از متن :
2-1 مقدمه
2-2 تعریف سکوت سازمانی
2-3 سکوت و آوای سازمانی
2-4 انواع سکوت سازمانی
2-4-1 سکوت مطیع
2-4-2 سکوت تدافعی
2-4-3 سکوت نوعدوستانه
2-5 عوامل مؤثر بر رفتار سکوت کارکنان
2-6 عوامل مؤثر در پیدایش سکوت سازمانی؛ متغییرهای سازمانی و مدیریتی
2-7 پیامدهای سکوت بر تصمیم گیری سازمانی و فرایندهای تغییر
2-8 رابطة رفتار سکوت کارکنان با نگرش های شغلی و عملکرد
2-9 پیامدهای سکوت سازمانی بر احساسات واکنش های رفتاری کارکنان
2-1 مقدمه:
مدیران در ارتباط با مسائل گوناگون سعی در کنترل مداوم کارکنان خود دارند. تصور آنها این است که وقتی شخصی در یک محل استخدام می شود باید تمام شرایط آن سازمان را بپذیرد . بعضی از مدیران برروی این مسأله که رضایت کارکنان را می توان از طریق پاداش و ترغیب به انجام کار افزایش داد، پافشاری میکنند. شاید تصور شان این است که کارکنان، زیردستان آنها هستند و باید فرامین آنها را بپذیرند(میرسپاسی،1389: 26).
از آنجاکه رفتار سازمانی نوین با پیچیدگی هایی روز افزون مواجه است، آشنایی بیشتر مدیران و کارکنان سازمان ها با این پیچیدگی ها و شناختن راههای مناسب برای مقابله با آن ها ضروری است. باید توجه داشت محیط همواره با بی رحمی تمام در میان رقبای موجود در یک زمینه کاری خاص، دست به گزینش می زند و مواردی که نتوانند به خواسته های محیطی پاسخ بهتری بدهند و اعتماد محیط کاری خود را جلب نمایند حکم خروج خود را از گردونة رقابت امضاء میکنند. در بسیاری از سازمان های معاصر کارکنان از ارائه نظرات و نگرانی هایشان در مورد مشکلات سازمانی امتناع میورزند که این پدیدة جمعی سازمانی را سکوت سازمانی مینامیم و شایسته است که مورد توجه جدی محققان قرار گیرد (امیران،1386: 39).
در حالی که پدیدة سکوت کارکنان، سازمان ها را در بر میگیرد هنوز بررسی علمی کمی درباره سکوت کارکنان انجام گرفته است. ماریسون و میلیکن ذکر می کنند که سکوت به یک نیروی قدرتمند در سازمان ها تبدیل شده است؛ اما بررسی و پژوهش خیلی جدی درباره آن انجام نگرفته است. موریسن و میلیکن این مفهوم را معرفی کرده و نشان می دهند که سکوت سازمانی پدیدة اجتماعی است که در یک سطح سازمانی به وجود میآید و توسط بسیاری از ویژگیهای سازمانی تحت تأثیر قرار میگیرد. این ویژگی های سازمانی شامل فرایندهای تصمیم گیری، فرایندهای مدیریت، فرهنگ و ادراکات کارکنان از عوامل مؤثر بر رفتار سکوت است رهبری برای تمام سازمان ها جهت رسیدن به اهداف مهم می باشد . از آنجا که رهبری یک عامل کلیدی برای بهبود سازمان می باشند . محققان بیان می دارند که رهبری ، توانایی اثر گذاشتن بر نگرشها و باورهای کارکنان در جهت رسیدن به اهداف سازمان است . سازمانها امروزه به منظور کسب جایگاه رقابتی در عرصه بین المللی نیازمند انطباق با تعییرات محیطی بوده و اعمال تعییرات سریع مستلزم آن است که سازمان ها دارای رهبرانی باشند که انطباق پذیربوده و به صورتی موثر کارکنند و بطور مداوم سیستمها و فرایندها را بهبود بخشیده و مشتری مدار باشند (کشاورزی و همکاران،1391: 19).
از این رو ، محیط کسب و کار مدرن ، اقتضا می کند رهبرانی داشته باشیم که با استفاده از سبک های مناسب رهبری بتوانند رهبری بخردانه ای ایفا کنند و بذر اعتماد را در سازمان بکارند که هدف نهایی از این امر ، همان تضمین موفقیت سازمانی و عملکرد بهینه در بازار به شدت رفابتی است. نظریه پردازان سبک های رهبری متعددی را بیان کرده اند (ابراهیم پور،1391: 29).
2-2 تعریف سکوت سازمانی
پیندر و هارلوز[1] سکوت سازمان را خودداری کارکنان از بیان ارزیابی های رفتاری، شناختی و اثر بخش در مورد موقعیت های سازمان تعریف میکنند (پیندر و هارلوز 2009: 4). موریسون و میلیکان نیز سکوت سازمانی را به عنوان پدیده ای اجتماعی در نظر می گیرندکه کارکنان در آن از ارائه نظرات و نگرانیهای خود در مورد مشکلات سازمانی امتناع می ورزند. سکوت توسط بسیاری از ویژگی های سازمانی تحت تأثیر قرار میگیرد که شامل فرایندهای تصمیم گیری، فرایندهای مدیریت فرهنگ و ادراکات کارکنان از عوامل مؤثر برسکوت است (دمیتریس واکولا 2007: 6).
ابراز ایده ها )آوای سازمان[2] (یا مضایقه از ارائه آن ها)سکوت سازمان[3] (ممکن است به لحاظ رفتاری دو فعالیت متضاد به نظر برسند، زیرا سکوت مستلزم صحبت نکردن است، در حالیکه آوا نیازمند بیان مسائل و مشکلات موجود در سازمان است. اما واقعیت آن است که سکوت ضرورتاً پدیده ای در تقابل با آوای سازمان نیست در حقیقت تفاوت بین سکوت و آوا در سخن گفتن نیست بلکه در انگیزه افراد در خودداری از ارائه اطلاعات، ایده ها و نظرات آن هاست در این چارچوب سه نوع انگیزه مرتبط با سکوت و آوا وجود دارد: رفتار کناره گیرانه[4] براساس تسلیم بودن و رضایت دادن به هر چیز[5]، رفتار خود حفاظتی براساس ترس و رفتارهای دیگرخواهانه به دلیل علاقه به دیگران و ایجاد فرصت برای تشریک مساعی با آن ها (پیندر و هارلوز2001: 7).
2-3 سکوت و آوای سازمانی
همانگونه که اشاره شد، افراد در سازمان اغلب دارای ایدهها، نظرات و اطلاعاتی برای ارائه روشهای سازنده در بهبود کار و سازمان خود هستند. این کارکردها، بیان کننده مفهومی به نام آوای سازمانی هستند. برخی افراد این ایدهها را ارائه و برخی دیگر ایدهها، نظرات و اطلاعات خود را مسکوت نگاه داشته و سکوت میکنند. ابراز ایده ها (آوای سازمانی) یا مضایقه از ارائه آنها (سکوت سازمانی) ممکن است به لحاظ رفتاری، دو فعالیت متضاد به نظر برسند، زیرا سکوت مستلزم صحبت نکردن است درحالیکه آوا، نیازمند بیان مسائل و مشکلات موجود در سازمان است.
اما واقعیت آن است که سکوت، ضرورتاً پدیدهای در تقابل آوای سازمانی نیست. در حقیقت، تفاوت بین سکوت و آوا، در سخن گفتن نیست بلکه در انگیزه افراد در خودداری از ارائه اطلاعات، ایدهها و نظرات آنهاست. در این چارچوب، سه نوع انگیزه مرتبط با سکوت و آوا وجود دارد: رفتار کنارهگیرانه براساس تسلیم بودن و رضایت دادن به هر چیز، رفتار خودحفاظتی بر اساس ترس و رفتارهای دیگر خواهانه بدلیل علاقه به دیگران و ایجاد فرصت برای تشریک مساعی با آنها (هفنیدار[6]، 2013: 7)
[1] Pinder & Harlos
[2] Organizational Voice
[3] Organizational silence
[4] Resignation
[5]Self- Protective
[6] Hafnidar
ادبیات نظری تحقیق سکوت در آثار سعدی
ادبیات نظری تحقیق سکوت در آثار سعدی |
![]() |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 70 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
ادبیات نظری تحقیق سکوت در آثار سعدی در 28 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
- منزلت وجایگاه سکوت وخاموشی در آثار سعدی
آثار سعدی چه منظوم و چه منثور در برگیرندهی اندیشههای والایی است. آشنایی سعدی با فرهنگ و معارف اسلامی جلوهای خاص به آثار وی بخشیده است. او به عنوان یک فیلسوف با تجربه به بررسی اخلاق و نقش آن در مناسبات انسانی و اجتماعی میپردازد. وگاه چون یک جامعه شناس ژرف اندیش به تحلیل و توصیف رفتارهای اجتماعی انسان دست مییازد .
بخش عمدهی مباحث تربیتی سعدی را اخلاق تشکیل میدهد. در این مبحث وی تنها یک موعظه کننده یا توصیهگر نیست بلکه سعی دارد که مفاهیم زیبای اخلاقی را با تکیه بر قدرت عقلانی و معنوی انسانها مورد ارزیابی قرار دهد و راه را برای ساختن انسانهای نمونه و جامعهی ایده آل فراهم سازد .بطور کلی تربیت از نظر سعدی چهار مرحله دارد: 1-دینداری و رعایت پرهیزگاری 2-داشتن عقل 3-دانستن معنی سخن 4- اعتماد و اتکا به نفس. باب هفتم به تربیت اختصاص دارد. تربیت برحسب باب هفتم بوستان عملی است که عقل به وسیله آن هوی و هوس را برانتظام در میآورد واین کار برهمه کس واجب است. تربیت با حفظ زبان آغاز میشود. «حفظ زبان یا خاموشی» موضوع اصلی این باب است. آدمی باید کم حرف بزند وچون لب میگشاید، نیکو گوید، غیبت نکند، از خود تعریف نکند و از زبان بد بیمناک باشد.
در بیشتر این مباحث سکوت نه به عنوان امری فرعی در رفتار، کنش و منش اجتماعی در نظر گرفته شده که به عنوان اصلی اساسی و کاربردی مورد نظر اوست. سکوت در هرجایی و در هر موقعیتی معنا و مدلولهای خاص خود را دارد. سکوت در بیشتر مواقع معنایی بسیار نزدیک به صبر و تحمل به خود میگیرد. در واقع از نظر سعدی سکوت مدبرانه امری هم معنا و قرینة صبر و شکیبایی است. ریشه و خاستگاه صبر و سکوت در آثار سعدی عقل است. انسانهای فهمیده و پخته که سرد و گرم روزگار را چشیدهاند و توشههای ارزنده از تجربه و تعقل آموختهاند غالباً در آثارسعدی صحنه گردان ماجراهایی هستند که صبر و سکوت درآن به عنوان فضیلت و راهکاری مؤثر در سرنوشت، آثار خود را نشان میدهند. آنان در گیرودار معرّکههای مختلف چه در سفر و چه در حضر میتوانند به پشتوانة صبر و سکوت از دام مهلکههای مختلف نجات یابند و سرنوشت جدید و توأم با خوشبختی و کامروایی را برای خود رقم بزنند. صبر و سکوت در بیشتر این داستان و حکایتها معادل تدبیر و تعقل ونشان دهندة زیرکی و ذکاوت افراد فهیم است. سعدی خاموشی را گنجینة عقل و خرد انسان دانشمند میداند و پرگویی را صفت افراد نادان و بیمایه بر میشمارد. تشخیص مقام گفتن و یا ناگفتن را ضرورتی مطلوب میداند که نشان دهندة عقل و درایّت فرد است.
انواع سکوت را از نظر حوزهی کارکرد معنایی و دلالت بر مفهوم در آثار سعدی به شکل زیر میتوان دسته بندی کرد:
- سکوت مصلحتی
در بسیاری از اشعار، سخنان نغز، ضرب المثلها و قطعات منثور ردپایی از سیاست دیده میشود. سکوت در این میان جایگاه ویژه خود را دارد. تا جایی که سعدی یکی از ابواب گلستان را به فواید خاموشی اختصاص میدهد. سعدی، فاصله گرفتن، سکوت مصلحتی، تدبیر و گاه حتی تملق برای بقا و زنده ماندن فرد، را به همگان توصیه میکند. نه تنها باب چهارم گلستان که تقریبا در همهی آثار سعدی در خصوص سکوت مصلحت اندیشانه صحبت رفته است. سعدی معتقد است انسان باید متوجه باشد در چه مقام و موقعییتی قرار دارد و با گفتار نابجا خود را به خطر نیندازد. یکی از این موقعیتها جدل و بحث با بزرگانی است که از نظر مقام و موقعیت اجتماعی در سطح بالایی قرار دارند. مجادله با چنین افرادی نه تنها سودی برای فرد ندارد، چه بسا که جان او را نیز به خطر اندازد. او در این باره میگوید:
نه در هر سخـــن بحـــث کردن رواســت خطا بر بــزرگان گــرفـــتن خطاست
(سعدی،1374: 139)
سعدی معتقد است، برای آنکه حقیقی را که ممکن است منشاَ مفسدههای فراوان گردد به صاحب قدرتی گوش زد کرد؛ باید با احتیاط جوانب کلام را سنجید و بیان را چنان به نوش سخن آراست که ضمن در گرفتن در مستمع موجب برباد دادن جان او نگردد. بنا براین کسانی که ملازم فرمانروایان هستند باید به شدّت به نتیجة گفتار خود مطمئن باشند که جان خود را با گفتار ناسنجیده در معرض تلف و نابودی قرار ندهد. او در این مورد میگوید:
«پادشه را بر خیانت کسی واقف مگردان، مگر آنگه که بر قبول کلی واثق باشی و گرنه در هلاک خویش سعی میکنی.»
بـِســیــج ســخــن گفــتــن آنــگاه کن که دانی که در کــار گــیرد ســخــن
(همان:175)
- سکوت در برابر افراد دانشمند
سعدی معتقد است، در هر سکوتی حکمتی است .سکوت در برابر افراد دانشمند که علم وآگاهی آنان نسبت به مسایل بر همه کس آشکار می باشد از نظر سعدی واجب است. کسانی که در این مورد پافشاری میکنند تنها نادانی و جهل خود را به دیگران ثابت میکنند. پس بهتر است انسان با قرار گرفتن در چنین جایی کمتر سخن بگوید و بیشتر بشنود. آدم نباید نسبت به موضوعی که جاهل است و اصول و فروع آن را نمیداند با متخصص امر به مباحثه و مجادله برخیزد .او در این باره میگوید:
«هر که با داناتر از خود بحث کند تا بدانند که داناست، بدانند که نادان است. (همان: 178)
- سکوت برای جلوگیری از جنگ و دعوا
نوع دیگری از سکوت که سعدی به جدّ دیگران را به آن دعوت میکند سکوت برای جلوگیری از فساد و شّر انگیزی است. او معتقد است هر گاه سخنی اگرچه درست هم باشد ولی موجب اختلاف و ستیز در بین افراد گردد نباید بر زبان آید. انسان فهیم نباید هیزم کش آتش اختلافات باشد. سخن چینی یکی از نکوهیدهترین خصایلی است که سعدی به شدّت بر آن میتازد و آن را مورد نکوهش قرار میدهد. بنا براین سخنی که دامنة آن موجب فساد و بر انگیختن افراد و ستیزهگری باهم باشد بهتر است بر زبان نیاید و آتش فتنه را بین افراد شعله ور نکند. او در ابیات زیر این مفهوم را به زیبایی روشن میکند:
یـکی گــــفت با صوفــیــی در صـــفــا ندانی فلانت چـــــه گفــت از قــفا
بــگفــتا خمـــش ای بـــرادر بـــخــفت ندانسته بهتر که مــردم چه گــفــت؟
(همان: 367)
- سکوت برای پرهیز از عواقب سخن
سعدی معتقد است، انسان تا سخنی را بیان نکرده است در برابر آن نیز مسؤلینی ندارد. لیکن هرگاه سخنی را بیان کرد در برابر آن مسؤلیت دارد و باید برای آن دلایل لازم را داشته باشد. سعدی میخواهد به انسانها بیاموزد که هرکس دربرابر گفتارش مسؤل است و به قول معروف سخن فقط باد هوا نیست. مسؤلیت سخن باعث قانون مداری و پایبندی افراد به مقررات اجتماعی میگردد و در نتیجه مدنیت و توسعة فرهنگی را در پی خواهد داشت. سعدی در این خصوص میگوید:
نـــدارد کســـی بــا تـو نــاگفـــته کــار و لــیـــکــن چــو گفتی دلیلش بیار
(همان: 367)
سعدی بر این باور است که انسان اگر تاب و تجمل شنیدن سخنی سخت و ناخوش را ندارد خود نیز باید از بیان این گونه سخنان خودداری ورزد.
مـــگوی آنچـــه طــــاقت نداری شنود کــه جـو کشته گندم نخواهی درود
(همان: 367)
سعدی معتقد است، انسانی که نتواند زبان خودرا نگه دارد، و در هرکجا و پیش هرکسی راز زندگی خود را فاش کند ممکن است در آینده از گفتن این اسرار و رازها دچار ندامت و پشیمانی شود .انسان آگاه و دانا باید بر زبان خود چیره باشد و هرکجا راز خود را بیان نکند. سخن تا بیان نگشته میتوان در بارة آن اندیشید امّا چون گفته شد دیگر نمیوان کاری انجام داد و از آسیب آن در امان بود. سعدی در باب هشتم گلستان در این خصوص میفرماید:
«هر آن سری که داری با دوست در میان مَنِه چه دانی که وقتی دشمن گردد و هر گزندی که توانی به دشمن مَرسان که باشد که وقتی دوست شود. رازی که نهان خواهی با کس در میان مَنه وگر چه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشد، همچنین مسلسل:
خـــامـــشی بــه کـه ضمیر دل خویش با کـــسی گفتن و گفتن که مگوی
ای ســـلیم آب ز ســـر چشـــمه بـبند که چــــو پر شد نتوان بستن جوی
ســـخنی در نهـــــــان نبــاید گــفت کــــــه بــــر انجمن نشاید گفت»
(همان: 171)
- سکوت برای جلوگیری از زخم زبان مردم
سعدی میگوید، نمیتوان از زخم زبان مردم در امان بود. به قول معروف جلوی دروازه را میتوان بست ولی جلوی زبان مردم را نمیشود بست. بنابراین از نظر سعدی بهتر است انسان برای محفوظ ماندن از طعن زبان حاسدان باسکوت و کنارهگیری از آنان آرامش خود را فراهم آورد.
کــســی گـــیــرد آرام دل در کنـــــار که از صــحبــت خـــلق گیرد کنار
چو ســـعدی کــه چندی زبان بسته بود ز طـــعن زبــان آوران رســـته بود
(همان: 307)
- سکوت برای دوری از عیب جویی
یکی از رذایل تربیتی که سعدی به شدّت بر آن میتازد عیبجویی نسبت به دیگران و در نظر نگرفتن معایب خود است. سعدی معتقد است ناحفاظی که نمیتواند بر زبان و گفتار خود تسلط داشته باشد، سزاوار هم صحبتی و هم کلامی نیست. حکم مسلم و مقرون به منفعت آن است که از چنین آدمیانی دوری اختیار کنیم و هرآن جا که آنان زبان به گفتار و غیبت میگشایند از آنان دوری کنیم و باسکوت خود آنان را نسبت به کردار بدشان آگاه سازیم:
مکن عیــــب خلـــق ای خـــردمند فاش به عیــــب خود از خلق مشغول باش
چـــــو باطــــــل سراینـــد مگمار گوش چوبی ستـــر بیـــــنی بصیرت بپوش»
(همان: 367)
- سکوت و سلامتی
گشودن دهان به ناسزا و صب دیگران، ضمن آنکه بیانگر شخصیت حقیر گوینده است و درپیش همه کس حرکتی ناستوده و زشت میباشد، ممکن است باعث تحریک طرفین درگیری شود و در این رهگذر صدمات جانی سخت و دردآوری نیز در پی داشته باشد. سعدی ضمن فراخواندن شنوندهی نصایح خود به تأمّل در گفتار و کردار، داستان شخصی را به تصویر میکشد که در هنگام بر افروخته شدن جنگ و جدال به علت بد زبانی و فحاشی به شّدت کتک خورده و نادم و پشیمان به گوشهای میخلد:
هر کـه گــــردن بـــه دعـــوی افــــرازد دشمن از هــــر طـــرف بــدو تــازد
ســـــــعــــدی افتــــاده ایســـت آزاده کس نیاید بـــــــه جـنگ افــتــاده
اول آنــدیشــــه وآنـــگــهــی گفـــتــار پای بــست آمـده اســـت پـس دیوار
(همان: 21)
-سکوت برای جلوگیری از آسیب های زبان
سعدی معتقد است بسیاری از بلا و گرفتاریهایی که برای انسان به وجود میآید در اثر عدم کنترل زبان میباشد. پرخاشگری با زبان و فحاشی کردن یکی از موجباتی است که باعث وارد آمدن آسیب و صدمات سختی میگردد. سعدی با مثالی زیبا نشان میدهد که اگر انسان چون غنچه دهانش رابسته نگه میداشت و به شکوفایی آن را باز نمیکرد سر انجام چون گل پیرهن را بر تن چاک نمیدید. او در باره عاقبت این عدم خاموشی میگوید:
یکـــــی نـــاســزا گــفت در وقت جنگ گریبان دریدند وی را به چنــــــــگ
قفا خـــورد و عریـــان وگــــریان نشست جهاندیده ای گفتش ای خود پرســت
چــو غنــچه گرت بســــته بـــودی دهن دریده ندیدی چـــــــــو گل پیرهن
(همان: 367)